مراجع قانوني و قضايي چون پزشكي قانوني، يكي از مراجعي است كه شايد مدنظر ارايهدهندگان طرح اصلاح ماده ١٠٤١ است. ذوالقدر گفت: اگر دادگاه معتقد است دختر ١١ ساله بلوغ عقلي دارد، مدارك لازم به دادگاه ارايه شده باشد، مراجعي چون پزشكي قانوني ميتوانند در ارايه اين مدارك راهگشا باشند. اما جامعهشناسي چون شهلا اعزازي كه رييس گروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسي است، معتقد است مراجعي چون پزشكي قانوني هم نميتوانند با پرسيدن سوالاتي ابتدايي بلوغ عقلي افراد را بسنجند. او در اين خصوص به «اعتماد» گفت: در حال حاضر هم پزشكي قانوني به اين مساله با سوالات بسيار ساده و ابتدايي مثل اينكه آيا از قيمت اجناس اطلاع داريد يا قيمت فلان كالا چقدر است، رسيدگي ميكند، سوالاتي كه معمولا پدر و مادرها وقتي قصد ازدواج دخترشان را دارند، به او ياد ميدهند. اين سوالات به هيچ عنوان نمايانگر بلوغ عقلي فرد نيست. بر طبق تمام اطلاعات پزشكي كه ما داريم، دخترها در نوجواني، ممكن است از لحاظ قد و هيكل بزرگ شده باشند، اما هيچ علتي وجود ندارد كه دختري كه تازه با اين بدن رشد يافته آشنايي پيداكرده و هنوز آن را به خوبي نشناخته، قادر به ازدواج باشد و بدتر از آن قادر به بارداري باشد.
جاي دختر ١٣ ساله در مدرسه است، نه خانه شوهر
به اعتقاد اعزازي، ازدواج نهتنها زير ١٣ سال زود است كه زير ١٨ سال هم زود است. او معتقد است: آنچه سازمان ملل به عنوان كودك در دنيا درنظر ميگيرد كه ايران هم آن را پذيرفته، بر اين مبناست كه تا ١٨ سال، كودك دارد رشد ميكند. ممكن است بعضي از دختران يا پسران بدنشان زودتر از بقيه رشد كند، اما هنوز كودك محسوب ميشوند. كودك حقوقي دارد از جمله آنها حق آموزش است. دختر زير ١٣ سال وقتي ازدواج ميكند چگونه ميتواند به درس خواندنش ادامه دهد. اينكه فقط بيسواد نباشند مهم نيست، بلكه اين كودكان بايد براي زندگي در اين جامعه پرتحرك در حال تغيير و گذر آماده شوند. دختر ١٣ ساله هنوز نقش فرزندي خودش را خوب درك نكرده كه بايد با سه نقش پيچيده اجتماعي همسري، مادري و خانهداري كه بزرگسالان هم در مواجهه با آنها سخت خود را انطباق ميدهند، مواجه شود. اين جامعهشناس با تشريح تفاوتهاي كودكي نسل كنوني و نسل قبلي گفت: ما در نسل قبل، يك كودك داشتيم كه خيلي زود دورانش تمام ميشد و به بزرگسالي ميرسيد. امروزه اين تعريف دو مقطعي وجود ندارد.
كودكي خودش به مقاطع مختلف تقسيم ميشود كه مهمترين دورهاش از لحاظ رشد جسماني، رواني، اجتماعي دوراني است كه نوجواني نام دارد. در اين دوره خلق و خو، احساسات و رفتار افراد تغيير ميكند. وقتي كودكي و نوجواني را از آدمها ميگيريم، آنها را دچار نوعي حسرت و كمبود اين دورهها ميكنيم، بعد انتظار داريم مادر و همسر خوبي باشند و خوب خانهداري كنند. مشكلات فرهنگي خانوادهها از عوامل اتفاق افتادن ازدواجهاي زير سن قانوني است. اعزازي به ارتباط فقر خانوادهها و وظايف دولت ميپردازد و ميگويد: فقر خانوادهها خيلي از اوقات با فرهنگي كه دارند باعث ميشود دست به اين كار بزنند. ما نميتوانيم دختربچهاي را قرباني كنيم چون خانوادهاش فقير است. اگر خانواده فقير است وظيفه دولت و همه ارگانهاي اجتماعي است كه اوضاع را سامان دهند. اگر نميتوانند اين كار را كنند، چشمشان را نبندند كه با فروش يك دختر، خانواده يك مرحله فقر را پشت سر ميگذارد؛ اين راهحل نيست براي از ميان بردن فقر. ما منابع متنوعي داريم براي فرهنگسازي؛ تلويزيون، راديو، مسجد، روزنامه، مدرسه. مدرسه و رسانه مهمترين نقش را در آموزش دارند. اگر در مدرسه به بچه ياد بدهيم كه تا پايان تحصيل حق ازدواج وجود ندارد، ديگر از پوشيدن لباس عروس و آرايش كردن خوشحال نميشود. اين كودكان براي ورود به زندگي مشترك نيست كه خوشحالند، از پوشيدن كفش پاشنه بلند و به دست آوردن ظاهري زنانه است كه ذوق دارند.