در صحن ـشوراها- مرتضی کاظمیان: به مخاطره افتادن روزافزون محیط زیست در ایران، و مشکلات زیستمحیطی بسیاری از نقاط کشور، دیری است که از یک امر لوکس و انتزاعی فاصله گرفته، و به شکل فزایندهای نه فقط ملموس شده که با «زندگی» جاری و روزمره شهروندان پیوند خورده است.
از دریاچه ارومیه تا هامون سیستان و بلوچستان، از گرد و غبار خوزستان تا قطع جنگل در مازندران، از خشکسالی در هرمزگان تا زایندهرود بیآب اصفهان، از خشکیدگی جنوب خراسان تا یزد و اصفهان، جای جای کشور درگیر مسئله محیط زیست شدهاند.
این همه، در صورت مشارکت موثر شوراها میتواند به میزان قابل توجهی پیگیری شود و به تدریج تغییر کند. توجه اعضای شوراها به مسئله مهم محیط زیست، دستکم میتواند موجب برجستهسازی موضوع برای جامعه و نهادهای حکومتی مسئول شود.
افزایش فشار افکار عمومی و خواستههای شهروندان برای تحقق هرچه سالمتر «حق زندگی» ـ که بنیاد حقوق بشر است ـ میتواند نهادهای مسئول حکومتی را به اقدام و یا حداقل پاسخگویی وادار سازد. و این همه، مستقل از ابزارهای اجرایی در اختیار بازوی عملیاتی شوراها (بهطور مشخص، شهرداریها) است.
در عالم واقع اما، فاصله میان آنچه که شوراها قادر به انجام آن بوده و هستند، با آنچه که متحقق شده، کم نیست. با وجود این، کردارهای امیدوارکننده و اقدامهای شورانگیز و درسآموز توسط برخی شوراها و اعضای آنها، نشاندهنده «امکان» است که این نهاد مهم دراختیار دارد. امکانی که اگر دراختیار دغدغهداران محیط زیست و حقوق بشر و توسعه پایدار قرار گیرد، میتواند حیات سالمتر شهروندان را در دستور کار قرار دهد؛ و درغیراینصورت، از دست رود و حیف شود.
محیط زیست و چند شاهد از شوراها
نخست؛ شهریورماه سال 1394 بود که یکی از اعضای شورای شهر بندرعباس در اعتراض به ورود بیرویه پسآبهای آلوده این شهر به دریا، و در مقام انتقاد به بیتوجهی مسئولان شرکت آب و فاضلاب، خود را در مقابل یکی از کانالهای اصلی ورود فاضلاب به دریا قرار داد؛ اقدامی که بهقدر لازم خبرساز و مطرح شد.
او در توضیح اقدام خود گفته بود که «12 سال است شرکت آب و فاضلاب بندرعباس، پساب فاضلاب این شهر را به دریا میریزد و نمیدانم کدام قانون به این شرکت اجازه چنین اقدامی و تخریب اینچنینی زیست محیط بندرعباس را میدهد.»
قابل اشاره آنکه وی با لباس آغشته به فاضلاب مزبور، راهی جلسه علنی شورای شهر بندرعباس شد تا توجه جامعه و دیگر اعضای دیگر و دستگاههای مسئول را به موضوع مورد اعتراض، جلب کند.
دیگر؛ تقدیر شورای شهر ارومیه از چند ده کنشگر حامی محیط زیست در این شهر، شاهد قابل اشاره دوم است. آنجا که مهرماه گذشته، حدود 50 فعال مدنی همراه شده با برنامه پاکسازی «ناجیان نبض زمین» در آذربایجان غربی مورد تشویق و قدردانی قرار گرفتند.
در ملاحظهای ارزشمند، یکی از اعضای شورای ارومیه در مراسم تقدیر مزبور، تصریح کرد: «داوطلبان فعال در عرصههای مختلف مردم و مسئولان را نسبت به ضعفهای جامعه بیدار کرده و آنها را برای حل مشکلات حساستر میکنند.»
این رخداد، شاهدی دال بر یک ادعاست: شورا اگر واجد رویکردهای محیط زیستی باشد و آنرا مقولهای بیاهمیت نداند، میتواند از اقدامهای زیستمحیطی نهادهای مدنی نیز حمایت کند.
سوم؛ مورد قابل اشاره بعدی، سخنان مهم رییس کمیته محیط زیست شورای شهر تهران درباره آلودگی خاک پایتخت و عدم حاصلخیزی آن است.
درحالیکه موضوع آلودگی هوای تهران بهقدر لازم مشهور شده، این عضو شورای تهران در گزارشی به مناسبت روز جهانی خاک (۱۴ آذر) اعلام کرد: «تهران علاوه بر اینکه از هوای سالم برخوردار نیست، از خاک حاصلخیز نیز محروم است.»
وی موضوع آلودگی خاک تهران را مسئلهای «بسیار نگرانکنند» توصیف کرده و با اشاره به «توسعه بیرویه شهرها و دخالت نابخردانه در طبیعت» از آثار مخرب آن در زنجیره غذایی جانداران بهویژه انسانها خبر داده بود.
او هفت شریان اصلی در آلودگی خاک تهران را اینگونه برشمرده بود: صنایع آلاینده کوچک و بزرگ اطراف پایتخت، شریانهای فرسوده نفت و گازوئیل و مخازن ذخیره، پالایشگاههای یک و دو تهران، مرکز دفن زباله کهریزک، اراضی کشاورزی جنوب تهران و بارانهای اسیدی.
چهارم؛ اعتراض چند عضو شورای شهر آبادان به قطع درختان برخی خیابان های این شهر، مثال قابل توجه دیگری است. ماجرایی که میتوانست مورد بیاعتنایی واقع شود، ولی سه عضو شورای شهر آبادان به اقدام بدون مجوز شهردار در قطع بیش از یکصد اصله درخت کهور 50 ساله در آبادان اعتراض میکنند. آنان میگویند: «شهرداری مجوز اقدام خود را از رییس و نایب رییس شورا دریافت کرده، ولی آیا این دو نفر میتوانستند از سوی همه اعضای شورا تصمیمگیری کنند؟»
اعضای معترض شورا از «تخلف بزرگ» و ضرورت پاسخگویی شهردار و رییس و نایب رییس شورا گفته بودند.
پنجم؛ شوراها اما همیشه و همهجا نسبت به وضع محیط زیست، دغدغهدار نبودهاند؛ بهعنوان نمونه میتوان به انتقاد مدیرکل حفاظت محیط زیست کهگیلویه و بویراحمد از شورای شهر یاسوج اشاره کرد.
دیماه پیش، این مقام مسئول به بیتوجهی شورا و شهرداری به مسائل زیست محیطی اشاره کرده و گفته بود: «شهرداری یاسوج در جمعآوری پسماندها نقش کمرنگی ایفا کرده، و با رهاکردن زبالهها در یک محل مشخص و عدم اصولی دفن این زبالهها، موجب شده که اداره محیط زیست از شهرداری یاسوج شکایت کند.»
محیط زیست؛ واقعیت نه رویا
واقعیت تلخ آن است که وقتی صحبت از محیط زیست به میان میآید، نگاه بسیاری از مسئولان حکومتی و نیز شهروندان، ناظر به جلوههای طبیعی موضوع است؛ درحالیکه کنشگران محیط زیست میکوشند کیفیت زندگی در عرصه زیست انسانی پیوند خورده با طبیعت را ارتقا دهند و میکوشند با حراست از محیط زیست و مراقبت از آن، در برابر آسیبهای وارده توسط انسان، نه فقط منابع طبیعی محدود کره زمین، که کیفیت زندگی بشر را ارتقاء بخشند و آنرا برای نسلهای بعدی نیز حفظ کنند.
فوری و جدی و مهم بودن مسئله محیط زیست دستکم در ایران امروز، گره خورده با بحران بیآبی و خشکسالی و خشکیدگی و تخریب زمین و جنگل و آلودگی هوا و ریزگردها و نابودی تنوع زیستی؛ و اینها مقولههایی نیستند که قابل فروگذاشتن یا موکولکردن به آینده نامعلوم باشند.
یکیک مفاهیم و مقولههای پیشگفته با زندگی هرروزه تمامی شهروندان ایران گره خورده، و اگر قرار است شوراها ایفاگر نقش واسط میان جامعه و حکومت باشند و تسهیلگر زندگی روزمره اجتماعی مردم منطقه، ناگزیر از پرداختن به مسئله محیط زیست هستند.
مهم و ملموس بودن ماجرا به همین وضوح است که یک کارشناس محیط زیست درباره شهر ایذه ـ واقع در استان خوزستان ـ گزارش میدهد: «در ایذه بهدلیل نبود برنامههای جامع شهری برای دفع صحیح زباله و فاضلاب، کل شهر و ساکنان آن با خطراتی مواجه هستند. تالاب ایذه به مساحت بیش از ۵ هزار هکتار در معرض خطر است. بهدلیل ساختوسازهای غیراصولی و عدمتوجه مسئولان، این تالاب در سالهای پر باران قسمتهایی از فضاهای شهری و مسکونی را دربر میگیرد. همچنین بهدلیل نبود سامانه تصفیه فاضلاب، فاضلاب شهر به این تالاب میریزد و نه تنها با ورود خود به این تالاب اکوسیستم آن را در معرض نابودی قرار داده، بلکه سبب تکثیر تصاعدی انواع حشرات موذی و در نتیجه تولید ناقلان انواع بیماریها شده؛ بدیهی است که این پدیده میتواند سلامت شهروندان را به خطر انداخته و سبب انواع بیماریهای پوستی قارچی و واگیر شود.»
شوراها، محیط زیست و توسعه پایدار
حدود چهار دهه است که مفهومی بهنام «توسعه پایدار» در بحثهای مرتبط با توسعه جای خود را تثبیت کرده؛ مفهومی که میکوشد میان توسعه و محیط زیست، تعادل ایجاد کند و بر پیوند و تلاقی و همپوشانی محیط زیست و منابع طبیعی با جامعه و اقتصاد و سیاسی تاکید دارد.
چنین است که در فهرست هدفهای سازمان ملل برای توسعه پایدار تا سال 2030 میلادی، در کنار مواردی چون «پایان دادن به فقر و گرسنگی» و «رشد اقتصادی» و «آموزش» و «برابری جنسیتی» و «زندگی سالم و ارتقاء رفاه»، بر اهمیت «در دسترس بودن آب سالم» و «ارتقای اکوسیستم وجلوگیری از نابودی تنوع زیستی» نیز تاکید شده است.
از این منظر، شوراها نمیتوانند مبتنی بر وظایف قانونی که برای آنان تعریف شده، نسبت به سلامتی و زندگی سالم شهروندان خود ـ که با محیط زیست پیوند خورده ـ بیاعتنا باشند.
آب و هوا و زمین و درخت با بدیهیترین وجوه زندگی انسانها گره خوردهاند و پاسداشت آنها توسط شوراها، و توجه به محیط زیست، بهمعنای رعایت حقوق بنیادین شهروندان است.
این مهم ممکن نخواهد شد جز با استقرار نگاههایی در شوراها که دغدغه حراست از «محیط زیست» داشته باشند و تحقق «توسعه پایدار».