در صحن-شوراها-احسان عابدی: ۵۰ هزار تومان مستمری در ماه برای افراد دارای معلولیت؛ دقیقتر بگوییم ۵۳ هزار تومان گرچه آنقدر تفاوتی نمیکند، حتی وقتی که خیلی اوج میگیرد تازه میرسد به صد هزار تومان که باز آنقدر ناچیز است که صورت مساله را تغییر نمی دهد.
ماجرای مستمری۵۰ هزار تومانی را همین چندی پیش در آخرین روزهای بهمن، مقامات سازمان بهزیستی رسانهای کردند. ۳۴۰ هزار نفر این مستمری را دریافت میکنند و ظاهرا حدود یک میلیون نفر هم در انتظار آن هستند، کسانی که معلولیتی دارند و تحت پوشش سازمان بهزیستی به شمار میآیند.
آیا واقعا این میزان مستمری تاثیری در زندگی افراد دارای معلولیت دارد؟ و اساسا چقدر هزینههای معمولشان را تامین میکند، هزینههایی مثل تراپی، آموزش، پرستاری و اصلا زندگی روزانه؟
هر چند معاون توانبخشی این سازمان وعده داده که مستمریها از محل حذف یارانه افراد پردرآمد افزایش خواهد یافت، اما برای قضاوت شتاب نکنید. این افزایش از ۲۰ درصد فراتر نخواهد رفت. به این معنا مستمری افراد دارای معلولیت برای سالهای بعد در نهایت چیزی بین ۶۴ هزار تا ۱۲۰ هزار تومان در ماه خواهد بود؛ فاصله یک دریا حتی تا خط فقر.
در این میان پرسش کلیدیتری شکل میگیرد که پاسخ آن میتواند رویکرد ما را به ماجرا توضیح دهد؛ این که آیا پرداخت مستمریها به شماری از افراد دارای معلولیت یا تامین هزینههای درمان، آموزش و احیانا پرستاری از آنها یک امتیاز است که جامعه و دولت از سر مهربانی و عطوفت آن را میپذیرد یا یک حق؟ تفاوت اینجاست که اگر صرفا یک امتیاز، یک هدیه و بخشش باشد، کم و بیشِ آن دیگر اهمیت چندانی پیدا نمیکند و جای گلایه و اعتراضی باقی نمیماند. اما وقتی پای حق و حقوق در میان باشد چطور؟
حق، و نه امتیاز
مهری جعفری، حقوقدان و فعال حقوق بشر در لندن پاسخ پرسشهای “در صحن” را اینگونه میدهد: «این یک حق است به این دلیل که در جامعه باید فرصتهای برابر برای اشتغال افراد ایجاد شود. اگر جامعه نتواند این فرصتها را پدید بیاورد یا شرایط فرد معلول به گونهای باشد که از نظر جسمی یا ذهنی توانایی بر عهده گرفتن مسئولیت و یک موقعیت شغلی را نداشته باشد، آن وقت جامعه موظف است امکانات لازم را برای او فراهم بیاورد. وقتی میگوییم جامعه وظیفه دارد چنین کند، به یک معنا بحث حق و حقوق را پیش کشیدهایم، یعنی این حق معلولان است و نه امتیاز. تنها هم بحث مستمری ماهانه در میان نیست، بلکه همه خدمات و امکانات لازم و ضروری را شامل میشود، مثل مددکاری اجتماعی، روانشناسی، پزشکی و درمان، تراپی، آموزش و غیره، آن هم به شکلی که شان و منزلت آن فرد معلول رعایت شود…»
***
ایجاد فرصتهای برابر، امریست که در ماده سه کنوانسیون جهانی حقوق افراد دارای معلولیت بر آن تاکید ویژهای میشود و دولتهای عضو کنوانسیون از جمله ایران را موظف به رعایت آن میسازد، فرصتهای برابر برای اشتغال معلولان، آموزش آنان و… ماده چهار این کنوانسیون از دولتهای عضو میخواهد که همه موانع قانونی برای دستیابی افراد دارای معلولیت به حقوق کامل خود را از میان بردارد. بند دو این ماده اشاره مستقیمی به حقوق افراد دارای معلولیت از نظر اقتصادی و اجتماعی دارد و اعضای کنوانسیون را مکلف میسازد که منابع در دسترس خود را در این باره به کار بگیرند و کوتاهی نکنند.
ترکیه؛ و اگر روزی خود تو معلول بشوی…
مهری جعفری در ادامه سخنان خود مثال ترکیه را میآورد و از آن به عنوان نمونهای موفق در عمل به کنوانسیون جهانی حقوق افراد دارای معلولیت نام میبرد، کشوری که خیلی از ما دور نیست، همین همسایه شرقی ما.
او میگوید: «ترکیه به شرایط استانداردی از این نظر رسیده. تمام ارگانهای دولتی و غیردولتی آن موظفند که شرایط اشتغال را برای معلولان فراهم کنند. در این جامعه توانمندسازی معلولان ملاک قرار گرفته و همه پیشبینیهای لازم در این باره انجام شده که معلولان را تا حد امکان از مستمری بینیاز کنند. حالا وقتی جامعهای قائل به توانمندسازی معلولان نیست و قدمی در این باره برنمیدارد، پس موظف است دستکم حقوقی را برای آنان تعیین کند که قادر به گذران زندگی به شکل آبرومندی باشند. این وظیفه جامعه است که مانع به خطر افتادن شأن و منزلت گروهی از اعضای خود شود که به خاطر شرایط جسمی و ذهنی قادر به استفاده از فرصتهای برابر نیستند… بیاحترامی به معلولان و به خطر افتادن شأن و منزلت معلولان تهدیدیست برای سلامت و منزلت عمومی جامعه. اعضای جامعه باید این احساس امنیت را داشته باشند که اگر یک روز خودشان معلول شدند یا فرزند معلولی به دنیا بیاورند یا اصلا دوستان و همسایههایشان معلول شدند، درمانده نخواهند شد، بلکه جامعه به آنها توجه میکند و منزلتشان رعایت میشود.»
واقعیتی که پیش روی ماست
اما دوباره بازگردیم به ایران و زندگی جاری، واقعیتی که پیش روی ماست. فریده حجتی، مادر یلداست، دختری در سنین سی و چند سالگی با اوتیسم شدید که تمام روز را به ناگزیر در خانه میماند. بگذارید از او بپرسیم که شرایط چگونه است و یلدا چقدر از حقوقی که باید و شاید بهرهمند است.
پاسخ خانم حجتی به وبسایت “در صحن” از این قرار است: «دولت هیچ کمکی به ما تاکنون نکرده نه بیمه خاصی، نه کمک مالی و انسانی برای پرستاری در خانه. هیچ و هیچ و هیچ. پروندهای در سازمان بهزیستی تشکیل دادیم اما پس از مدتها رفت و آمد در نهایت گفتند که اگر واجد شرایط باشید ماهی پنجاه و دوهزار تومان کمک مالی میشود که ما هم دیگر پیگیری نکردیم. هیچ نهادی از فرزندمان حمایت نمیکند و واقعا نمیدانم چه آیندهای در انتظارمان است.»
یلدا یکی از هزاران شهروند بزرگسال دارای معلولیت در ایران است که از هیچ چتر حمایتی به جز خانواده برخوردار نیست. باز به نظر میرسد که شرایط برای کودکان دارای معلولیت از برخی جنبهها تا حدی بهتر باشد، مثلا در حوزه آموزش، اگرچه تا حد مطلوب فاصله بسیاری وجود دارد، اما حداقل این که حمایتها صفر نیست.
میترا بلوکات، روانشناس و مربی کودکان کمشنوا در تهران، مشاهدات و دانستههای خود دراینباره را با وبسایت “در صحن” در میان میگذارد: «سازمان بهزیستی در پارهای موارد یارانه توانبخشی برای کودکان میپردازد که چیزی کمتر از ۳۰۰ هزار تومان در ماه است. این یارانه البته به دست خانوادهها نمیرسد بلکه مستقیم به مراکز توانبخشی کودکان پرداخت میشود که حدود دو سوم شهریه آنهاست. خانوادهها در صف انتظار میمانند تا در یکی از این مراکز جایی برای فرزندشان خالی بشود و بعد مشمول این یارانه بشوند. مشکل تعداد بسیار اندک این مراکز در سراسر کشور است، یکی دو مرکز در هر شهر، و هر مرکز هم تنها ۵۰ کودک را میپذیرد. تصور کنید که شمار مراکز فعال در تهران با این عظمت تنها دو تاست…»
فریده حجتی هم در صحبتهای خود به یارانه توانبخشی اشاره میکند، اما تاکید دارد که این یارانه مشمول یلدا نمیشود: «بچهها فقط باید در سن آموزش باشند که مشمول این کمکها شوند. اگرچه خیلیها هم میگویند که ما هنوز این یارانهها را نگرفتهایم. اما در مجموع به خانوادههایی مثل من که فرزندشان در خانه میماند و از نظر سنی دیگر کودک به شمار نمیآید، اصلا هیچ یارانهای تعلق نمیگیرد، نه یارانه توانبخشی، نه پرستار و نه هیچ کمک دیگری… بارها از بهزیستی آمدند و شرایط یلدا را بررسی کردند و در نهایت گفتند که فقط میتوانند باند استریل برای زخمهای او بدهند. میدانید ماهیانه ما چقدر فقط برای پمپرز و لوازم بهداشتی یلدا هزینه میکنیم؟ همه اینها در کنار تراپیها حدود سه میلیون تومان در ماه هزینه دارد و این صرفنظر از هزینه پرستار است. اگر هزینه پرستار را هم حساب کنیم، سر به فلک میکشد، اما گفتن آن چه فایدهای دارد، وقتی از هیچ جا هیچ کمکی نمیکنند.»
***
کنوانسیون جهانی حقوق افراد دارای معلولیت در ماده ۲۸ خود بحث استانداردهای زندگی معلولان را پیش میکشد و تاکید میکند که دولتهای عضو با کمکهای اقتصادی خود یا راهکارهایی مثل آموزش، مشاوره و پرستاری باید شرایط رهایی آنها از فقر و فشار را فراهم بیاورند. اما ایران به عنوان عضو این کنواسیون واقعا چقدر توانسته به آن پایبند باشد و زندگی افراد دارای معلولیت را به سطح استاندارد نزدیک کند؟
فریده حجتی سخنان خود را این گونه پایان میدهد: «نمیدانم. انگار ما فراموش شدهایم. انگار بچههای ما جزو این جامعه نیستند و هیچ حقی ندارند…»