با توجه به اتفاقاتي كه در خصوص نماينده مردم تهران رخ داد و احضار ايشان به دادسرا خوب است كه روايتي هم از آنچه مشابه همين رفتار در مجلس ششم و در ارتباط با شما روي داده، داشته باشيم.
داستان طولاني است…
با توجه به اتفاقات چند روز گذشته جالب است بدانيم.
حقيقت اين است كه به محض اينكه من به عنوان نماينده راهي مجلس شدم، در همان هفتههاي ابتدايي آقاي مهدي كروبي كه رياست مجلس ششم را برعهده داشتند من را صدا زدند و چند سوال از من پرسيدند و من هم پاسخ دادم. ما آن موقع جوان بوديم. به من گفت شما نماينده جوان همدان هستي؟ گفتم بله. […] گفت كه بقيه را هم ديگر خودت ميداني؟ گفتم نه نميدانم. گفت كه چطور نميداني؟ فكر نكنم بگذارند تو نماينده باشي. پرسيدم چرا؟ گفت: خودت ميداني دليلش چيست؟ گفتم نه نميدانم. گفت: اين همه در همدان در مورد منتظري سخنراني كردي. گفتم كه من منتخب مردم هستم. خنديد[…] ما هم وقتي به مجلس رفتيم، جرات نميكرديم بياييم پشت تريبون و صحبت كنيم. در حوزه انتخابيه خودم نيز مردم از من ميپرسيدند كه تو كه آنگونه پيش از انتخاب شدن حرف ميزدي الان كه مجلس رفتهاي چرا حرف نميزني؟ من هم ميگفتم كه صبر داشته باشيد. كمكم به نمايندگان گفتم وضعيت من اينگونه است شما هم بدانيد كه اگر من را گرفتهاند نه كلاهبردارم و نه پول كسي را خوردهام. بالاخره زمينه را آماده كرده بودم.
اينها همه در دو هفته اول آغاز مجلس ششم روي داد؟
بله. بعد از آن هم تا سه ماه همچنان ادامه يافت. تا سه ماه من سخنراني نكردم تا يك روز پس از آنكه مراجعات زيادي به دادگاه داشتم و قوه قضاييه پشتسر هم ما را احضار ميكرد، گفتم هرچه ميخواهد بشود، بشود و براي نطق به پشت تريبون رفتم.
رفت و آمد شما به دادگاه براي سخنراني پيش از نمايندگي بود؟
بله. بنابراين در آن روز نطقي كردم كه طي آن خطاب به آقاي شاهرودي كه در زمان ورود به قوه قضاييه گفته بودند: «من از آيتالله يزدي ويرانه تحويل گرفتم»، گفتم شما كه ويرانه را ويرانهتر كردهاي. […] اين را كه من گفتم آقاي كروبي صدام زد و گفت تو چنين كلماتي را بهكار بردهاي؟ گفتم: بله. گفت: ديگه كارت تمام شد. خلاصه وضعيت همچنان ادامه پيدا كرد تا نطق ديگر بنده. كه از سوي دادگاه من را احضار كردند. تا زماني كه ماجرا بيخ پيدا كرد و آقاي كروبي هم تصميم داشتند به حج مشرف شوند، شرايط براي بازداشت من فراهم شد. من را گرفتند[…] آن موقع من حرف مردم را ميزدم. حقوق مردم را تقاضا ميكرديم كه به مذاق خيليها خوش نميآمد. دوست داشتند مجلسي باشد فرمايشي و نمايشي كه فقط اسمش مجلس باشد. اما شخصيت من جوري نبود كه خيلي مطيع باشم.
بازداشت شما چگونه بود؟ كجا توانستند شما را دستگير كنند؟
تعداد مراجعات من به دادگاه زياد بود. آخرش خسته شدم، گفتم من به دادگاه نميآيم، هر كاري ميخواهيد بكنيد. اول ميخواستند بيايند مجلس من را دستگير كنند كه نتوانستند. بالاخره ما همه مراحل قانوني و قضايي را طي كرديم تا اينكه پرونده به ديوان عالي كشور رفت. بالاخره يك روز در خيابان توانستند من را دستگير كنند.
عناوين اتهامي شما چه بود؟
اتهام نشر اكاذيب و توهين. ما ميگفتيم حرفهاي من در چارچوب وظايف نمايندگي است البته من توهيني نكرده بودم. آن زمان يادم ميآيد كه آقاي خاتمي نامه نوشته بودند و ١٧ حقوقدان برجسته هم نطق من را شنيده بودند و اعلام كردند كه چنين جرمي اتفاق نيفتاده است.
چند روز در بازداشت بوديد؟
سه هفته.
در اوين؟
بله در اوين بودم.
آن زمان چه كساني پيگير حل مشكل شما بودند؟
مجلس ششم بود و همه نمايندگان يكپارچه. همه پشتم ايستادند و نزديك بود كه مجلس به تعطيلي كشيده شود. بنابراين تصميم گرفتند كه من را آزاد كنند. البته اين را هم بگويم كه ١٣ ماه زنداني براي من حكم داده بودند. گفتند بايد برود مدت زنداني خود را طي كند. اما پس از شلوغي فضا، من را آزاد كردند و گفتند تو را بخشيدهايم.
در روزهاي بازداشت، شما از رايزنيها باخبر بودهايد؟
زياد بود. بعضيها پيغام ميدادند كه معذرتخواهي كن. اما من حرفم اين بود كه جرمي مرتكب نشدم تا بخواهم عذرخواهي كنم. بعد گفتند حداقل پروندهات را بگير و بخوان كه گفتم آن را هم نميخواهم. گفتند حداقل يك نامهاي بنويس، گفتم نه نميخواهم همين جا در بازداشت جايم راحت است. ديگر مسووليتي ندارم و در قبال مردم هم پاسخگو نيستم. جاي خوبي من را آوردهايد. كمكم ديدند كه ماندن من در بازداشت نتيجهاي جز ضرر ندارد خودشان گفتند بفرماييد بيرون. من به مجلس بازگشتم و همچنان ادامه دادم.
در روزهاي بازداشت ملاقاتي هم داشتيد؟
نه نداشتم.
برخوردها با شما چگونه بود؟
نماينده بودم و هواي ما را داشتند.
در سلول انفرادي كه نبودهايد؟
دو روزي در انفرادي بودم و بعد از آن من را به بندي بردند كه عمادالدين باقي و اكبر گنجي در آن حضور داشتند.
خود آقاي كروبي براي آزادي شما چه اقداماتي انجام دادند؟
آقاي كروبي نقش خيلي موثري داشت. فكر نميكنم الان ديگر كسي بتواند آن نقش را بهخوبي ايفا كند.
روايتهايي كه از تلاش وي براي آزادي شما ميشد، چه بود؟
خيلي تلاش كرد. مديريت مجلس را ترك كرد. اداره مجلس خيلي سخت شده بود. خودش به من گفت كه دفاع از شما باعث شد كه من سيبل واقع شوم. خدا انشاءالله شرايط مثبتي را براي او فراهم كند.
آن زمان ٤٠ نفر از نمايندگان نامهاي را براي آزادي شما امضا كردند و از آيتالله شاهرودي درخواست داشتند كه از رهبري عفو شما را بخواهند…
آن موقع جناح راست اين كار را كرد. آن هم چون چارهاي نداشتند و تنها براي خالي نبودن عريضه. ولي من چنين چيزي را از ديگران نميخواستم.
پس از آزادي صحبتي با نمايندگان جناح راست داشتيد؟
نه. آنها كه از ابتدا ميانهشان با ما خوب نبود. حرف ميزديم با هم ولي آنها از من خوششان نميآمد.
نكته جالبي از آن زمان در خاطر داريد؟
قبل از اينكه نمايندگان زمينهساز آزادي ما باشند مطبوعات و مردم و همشهريها تلاشهاي زيادي كردند. نقش اول و آخر را در تحولات و جريانات مردم ميزنند. مردم اگر بخواهند همهچيز به خوبي شكل ميگيرد.
الان مشغول چه كاري هستيد؟
دچار بيماري شدهام و در خانه خوابيدهام.
انشاءالله كه سالم و سرحال باشيد.
ناگفتههاي يك نماينده بازداشت شده
روزنامه اعتماد: حسين لقمانيان حالا ٦٣ ساله است. ١٤ سال پيش به دنبال نطقي كه در مجلس اصلاحطلب ششم داشت به مدت سه هفته بازداشت شد تا نخستين نمايندهاي باشد كه در طول دوره نمايندگياش روانه زندان شد. نخستيني كه ميرفت تا دو شب گذشته با بازداشت محمود صادقي، نماينده تهران دومين را هم داشته باشد و نشد. حالا لقمانيان ١٤ سال بعد از مجلس ششم و درست در روزهايي كه از او به عنوان تنها نماينده بازداشت شده نام برده ميشود حرفها و خاطرات مهمي براي گفتن دارد. حرفهايي كه حتي ١٤ سال بعد هم شنيدني است. حسين لقمانيان، نماينده مردم همدان در مجلس ششم در گفتوگو با «اعتماد» از بازداشت ٢١ روزهاش ميگويد: