درصحن-یادداشت سردبیر: کمپین تغییر چهره مردانه مجلس با هدف افزایش میزان حضور زنان در مجلس شورای اسلامی توسط جمعی از زنان فعال ایرانی کلید خورده است. طراحان این کمپین هدف غایی خود را کسب ۵۰ کرسی توسط زنان برابری طلب عنوان کرده وتقاضا کرده اند تا نمایندگانی راهی مجلس کنیم که با حقوق انسانی و برابر برای زنان و همه شهروندان موافق اند.
زنان اقلیت ناچیز ادوار مختلف مجلس بوده اند. مجلس پنجم با ۱۴ نماینده زن و مجلس اول با ۴ نماینده زن، کمترین نمایندگان زن را داشته است. مجلس نهم نیز با نه زن وضعیت بهتری از مجالس قبل به لحاظ میزان حضور زنان ندارد. در مجموع کمتر از ۳ درصد کرسی های مجلس به زنان اختصاص داشته است.
چرا میزان حضور زنان تا این حد نازل بوده است؟ آیا مانع قانونی برای حضور زنان در مجلس وجود داشته است؟ آیا حق انتخاب شدن در انحصار مردان است؟ مگر نه این است که نیمی از جمعیت کشور را زنان تشکیل می دهند چرا آنها تنها سه درصد کرسی های مجلس را از آن خود کرده اند؟
آنچه مسلم است زنان برای کاندیدا شدن با مانع قانونی مواجه نیستند بلکه جامعه مدنی آنها را برای انتخاب شدن آماده نکرده است. نهادهای جامعه در برابر جامعه زنان نه تنها مسوولیت خود را ایفا نکرده، بلکه آنها را به گوشه ای رانده و از حقوق اولیه شان محروم کرده است حقوقی که اگر از آن برخوردار بودند امروز آنها را در موقعیت، اقلیتی ناچیز در پارلمان قرار نمی داد. ارتقای زنان در سطوح مدیریتی، حمایت از کارآفرینی و بروز خلاقیت ها و بازکردن میدان برای فعالیت های مدنی، خلاء هایی است که زنان جامعه ایران با آن دست به گریبان اند، از این رو تقاضای آنها برای حق انتخاب شدن را نمی توان و نباید در چالش های حقوقی بلکه در چالش های رفتاری و فرهنگی ایرانیان جستجو کرد. نه قانون اساسی و نه قانون انتخابات، حق انتخاب شدن، حداقل در انتخابات مجلس شورای اسلامی، را از زنان سلب نکرده است. زنان از بعد حمایت قانونی برای ورود به مجلس، در وضعیتی برابر با مردان قرار دارند. چرایی حضور کمرنگ زنان در مجلس را باید در این عوامل جستجو کرد:
۱- نقش احزاب و گروههای سیاسی
انتخابات در ایران برخلاف بسیاری از جوامع دموکراتیک، حزبی نیست، ولی احزاب در انتخابات، خصوصا در کلان شهرها، نقشی پررنگ دارند. معمولا در کلان شهرها نمایندگان لیستی راهی مجلس می شوند و همین امر سبب شده تا اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان زنی که به مجلس راه می یابند نیز، از همین مجرا راهی مجلس شوند. یعنی معدود زنانی که به مجلس راه یافته اند نیز از کانال احزاب به مجلس راه یافته اند، نه بصورت مستقل. حال پرسش این است که چرا تعداد زنان در لیست نهایی احزاب به نسبت مردان تا این حد نابرابر است؟ نگاهی به احزاب فعال در کشور و مقایسه تعداد زنان فعال در احزاب در قیاس با مردان، نشان می دهد که تعداد زنان در فهرست نهایی احزاب از این منظر نابرابر نیست. چراکه زنان حضوری کمرنگ در احزاب و گروههای سیاسی دارند. در واقع می توان گفت نمی توان از احزاب با اکثریتی مردانه انتظار داشت که نیروهای فعال حزبی خود را کنار گذاشته و فهرست انتخاباتی شان را با مجموعه ای از زنان خارج از حزب تکمیل کنند. به عبارت دیگر تعداد زنان در فهرست نهایی احزاب، ارتباط مستقیم با سطح مشارکت سیاسی زنان دارد.
۲- حضور کمرنگ در سمت های مدیریتی
عملکرد کاندیداها در سمت های مدیریتی و اجرایی، نقشی کلیدی در انتخاب آنها بعنوان نماینده دارد. خصوصا در حوزه های انتخابیه کوچکتر، اقبال مردم به چهره هایی است که سابقه اجرایی آنها در اذهان شان نقش بسته است. از این رو اگر به سوابق نمایندگان مجلس نگاه کنیم بیشتر نمایندگان، خصوصا نمایندگان شهرستانی، سابقه اجرایی در حوزه انتخابیه دارند، اکثر آنها یا فرماندار بوده اند، یا عضو شورای شهر بوده اند، یا رئیس بیمارستان یا مدیر آموزش و پرورش یا فرمانده سپاه و … بوده اند. حضور کمرنگ زنان در سمت های مدیریتی و اجرایی در سطح استان یا شهرستان، شانس آنها را برای نماینده شدن به شدت کاهش داده است چراکه مردم در مواجه با کاندیداهای زن و سنجش توانایی آنها، با خلاء مواجه می شوند. از سوی دیگر مدیران اجرایی در طول مسوولیت از آنجا که ارتباط مستقیم با مردم داشته اند در یک پروسه زمانی برای خود رای جمع کرده اند، حال آنکه کاندیداهای زن از چنین شانسی برخوردار نبوده اند و از این حیث قادر به رقابت با کاندیداهای مرد نیستند.
۳- توان مالی برای تبلیغات
توان مالی برای راه اندازی کمپین انتخاباتی قدرتمند، یکی از شروط اصلی پیروزی در رقابت های انتخاباتی است. زنان از این حیث نیز معمولا قادر به رقابت با مردان نیستند. کمتر کاندیدایی با سرمایه شخصی وارد رقابت انتخاباتی می شود. کاندیداها یا با حمایت مالی احزاب، یا با حمایت مالی متمولین یا با حمایت هر دو، وارد کارزار انتخاباتی می شوند. همانطور که در بند اول اشاره شد، تعداد کمی از زنان از حمایت احزاب برخوردارند. متمولین نیز معمولا روی زنان سرمایه گذاری نمی کنند چون شانس انتخاب شدن کمی دارند، از این حیث زنان با مشکل تامین منابع مالی لازم برای رقابت با مردان مواجه اند.
۴- معضلات فرهنگی
فرض کنید در انتخابات مجلس دهم زنان تصمیم بگیرند فقط به زنان رای دهند. چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ بدون شک بیش از نیمی از کرسی های مجلس آتی به زنان تعلق خواهد گرفت. ما در تمام حوزه های انتخابیه همیشه کاندیداهای زن متعددی داشته ایم ولی اینکه زنان رای نمی آورند، یکی از دلایل اش این است که زنان به زنان رای نمی دهند یا تعداد کمی از زنان به زنان رای می دهند. این یک واقعیت در فضای انتخاباتی ایران است. اینکه چرا زنان به زنان رای نمی دهند؟ پرسشی است که پاسخ به آن مقاله ای متفاوت می طلبد. شهلا لاهیجی از طراحان کمپین تغییر چهره مردانه مجلس در این خصوص به درستی می گوید: «مشکل امروز زنان، مردان کشورمان نیستند، بنابراین باید ریشه های اصلی را در رفتار و فرهنگ خودمان پیدا کنیم»
بنابراین کمپین تغییر چهره مردانه مجلس برای موفقیت نیاز دارد تا سطح مشارکت سیاسی زنان را مورد توجه قرار دهد و روی آن کار کند. افزایش سطح مشارکت سیاسی زنان به منزله افزایش فعالیت زنان در احزاب و به تبع آن ارتقای زنان در سطوح مدیریتی را به همراه خواهد داشت.
کمپین تغییر چهره مردانه مجلس، اگر بتواند رای دهندگان را به سمت انتخاب نمایندگانی معتقد به حقوق انسانی و برابر زنان و همه شهروندان (فارغ از جنسیت آنها) آنگونه که در بیانیه تشکیل کمپین اعلام کرده، سوق دهند، گام بزرگی برای استیفای حقوق زنان برداشته است. آنها شاید نتوانند کرسی های قابل توجهی در مجلس دهم به خود اختصاص دهند ولی تلاش برای رای آوردن مردانی معتقد به حقوق زنان، در دسترس است. همانگونه که فراکسیون کوچک زنان مجلس ششم توانستند با حمایت مردان حامی حقوق زنان این مجلس، طرح های مهمی در حوزه زنان را در مجلس مطرح و تصویب کنند.