درصحن: چند ماه مانده به انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری، کماکان این پرسش کلیدی باقی است که در جامعه ای که پیش نیازهای انتخابات آزاد نادیده گرفته می شود و حکومت می کوشد با مهندسی انتخابات، تسلط خود بر فضای سیاسی کشور را حفظ کند آیا طرح «انتخابات آزاد» از طرف نیروهای سیاسی یک شعار سیاسی برای اجماع نیروها یا یک استراتژی هدفمند با برنامه کلان است؟ محسن سازگارا از فعالان سیاسی و از مدافعان انتخابات آزاد به پرسش های درصحن پاسخ داده، او معتقد است باید برای عبور دادن نیروهای تحول خواه از فیلتر شورای نگهبان تلاش و زمینه تغییرات اساسی را ایجاد کرد. به باور او انتخابات بهترین فرصت برای پاسخگو کردن قدرت است.
محسن سازگارا فعالیت سیاسی خود را پیش از پیروزی انقلاب شروع کرد و در فرانسه به آیت الله خمینی پیوست و با او به تهران آمد. او از جمله بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که در پایان دهه اول انقلاب از قدرت کناره گیری و به فعالیت های مدنی روی آورد. او پس از دوم خرداد 76 موسسه مطبوعاتی جامعه روز را بنیان نهاد و پس از مدتی فعالیت رسانه ای به زندان افتاد. او پس از آزادی ایران را برای درمان ترک و دیگر به ایران بازنگشت و فعالیت سیاسی خود را در امریکا از سرگرفت. او اینکه مدیرعامل موسسه تحقیقاتی تاریخ معاصر ایران است.
مصاحبه درصحن با محسن سازگارا را می خوانید:
مدتهاست انتخابات آزاد از سوی نیروهای سیاسی داخل و خارج مورد توجه قرار گرفته و هریک از منظری این موضوع را مطرح می کنند. اما کماکان این پرسش مطرح است که با وجود فشارهایی که در داخل بر جامعه مدنی وارد می شود، آزادی مطبوعات و احزاب به طور جدی تحدید شده، آیا انتخابات آزاد یک شعار برای ایجاد وحدت میان نیروهای سیاسی است، یا نه می شود به انتخابات آزاد بعنوان یک استراتژی راهبردی نگاه کرد؟ شما بعنوان عضوی از جامعه سیاسی خارج کشور از کدام منظر انتخابات آزاد را دنبال می کنید؟
ما به هیچ عنوان به انتخابات آزاد بعنوان یک شعار نگاه نمی کنیم. انتخابات آزاد با تمام قواعد و اصول اش که در کنوانسیون بین المجالس در سال 1993 به تصویب رسیده را مد نظر داریم و برای تحقق اش تلاش می کنیم. همانطور که در این کنوانسیون مورد تاکید قرار گرفته، انتخابات آزاد پیش نیازهایی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. با در نظر گرفتن قواعد انتخابات آزاد مصوب این سازمان که ایران نیز آن را امضاء کرده و مکلف به رعایت آن است، مسلم است که در ایران اجرا نمی شود و آنچه تحت عنوان انتخابات در ایران مطرح می شود با آنچه باید انجام شود فاصله بسیار دارد. شورای نگهبان با اعمال نظارت استصوابی و دستگاه قضایی با سرکوب مطبوعات و احزاب مستقل، مقدمات انتخابات آزاد و عادلانه را زیر سوال برده اند، ولی این دلیل نمی شود که ما تلاش برای استیفای حقوق مدنی-سیاسی مان که همان برخورداری از انتخابات آزاد است را نادیده بگیریم.
نکته دوم اینکه، یک فرضیه غلطی در فضای سیاسی شکل گرفته و آن اینکه مشارکت اپوزسیون در انتخابات را به منزله تایید حکومت فرض کرده و آن را نفی می کند. حال آنکه به باور ما شرکت در انتخابات نه در راستای تایید حکومت بلکه استفاده از فرصت برای کسب قدرت سیاسی برای ایجاد تحولات بنیادی در حکومت و استقرار دموکراسی می دانیم. این دوگانه تحریم برای سرنگونی یا مشارکت برای تایید، باید بشکند و نباید در دام آن افتاد. حتی ممکن است مشارکت در انتخابات سیاسی به دلیل نداشتن کاندیدا بلاموضوع شود ولی این دلیل نمی شود که از تلاش برای تقویت نهادهای مدنی و کوشش برای برگزاری انتخابات نهادهای صنفی به صورت آزاد دست بکشیم. کانون وکلا، انجمن های نظام پزشکی و مهندسی، کانون معلمان و دانشگاهیان و سندیکاهای کارگری از جمله نهادهای ریشه دار جامعه مدنی هستند که باید بصورت جدی مورد توجه قرار بگیرند. باید تلاش کرد که این نهادها بتوانند بدون دخالت حکومت انتخابات شان را در یک فضای آزاد برگزار کنند. اگر این اتفاق بیافتد خود این نهادها می توانند حکومت را وادار به برگزاری انتخابات سیاسی آزاد و عادلانه کنند. این مطالبه دست یافتنی است و بصورت پیش نیاز انتخابات سیاسی عمل می کند.
نکته سوم اینکه نیروهای سیاسی باید فعالیت شان را روی زمینه سازی برای اعمال حاکمیت ملی از طریق صندوق رای متمرکز کنند. همانطور که خانم آنسان سوچی در برمه با تمام نیروهایش در انتخابات شرکت می کند و می کوشد با حفظ موضع، سهمی از قدرت را برای ایجاد تغییرات مد نظر، کسب کند. در واقع نتیجه بحث انتخابات آزاد، تغییر نظام هم می تواند باشد چراکه وقتی حکومت وادار به پذیرش حاکمیت ملی از طریق صندوق رای شود، منتخبان واقعی مردم می توانند اصلاحات لازم برای ایجاد حکومتی دموکراتیک را بینان نهند. صندوق رای هم می تواند مناسبات درون حکومت و هم مناسبات میان مردم را سامان دهد، از این رو برای ما انتخابات آزاد هم یک استراتژی و هم یک تاکتیک است. پس نکته اصلی این است که انتخابات آزاد هم می تواند هدف باشد چون مقصد ما که همان جامعه دموکراتیک هست را نشان می دهد هم استراتژی است چون راه گذار به دموکراسی است و هم تاکتیک است چون توان استفاده از فرصت ها را به ما می دهد.
نکته چهارم اینکه ما معتقدیم حتی در شرایطی که شورای نگهبان کاندیداها را دستچین می کند باز ما باید نامزدهای خودمان را داشته باشیم و برای عبور دادن شان از فیلتر شورای نگهبان تلاش کنیم. با این اقدام ما ضمن معرفی نامزدان واقعی مان، یک طلبکاری از حکومت ایجاد می کنیم. حکومت را در موقعیتی قرار می دهیم که مجبور به پاسخگویی باشد. علاوه بر این باید مساله نظارت مردمی بر انتخابات را مطالبه کنیم. نباید اجازه داد انتخابات در غیاب ناظران مردمی برگزار شود. حال اینکه چقدر موفق می شویم بستگی به این دارد که چقدر تلاش کنیم. چه نیرویی به صحنه بیاوریم و از چه تاکتیک هایی استفاده کنیم. قطعا تلاش برای تحقق این مهم از گوشه نشینی بهتر و نتیجه بخش تر است البته اگر در شرایط انتخابات به این نتیجه برسیم که باید انتخابات را تحریم کنیم، این کار را می کنیم چون تحریم هم یک تاکتیک است ولی اول باید برای مشارکت و تاثیر گذاری تلاش کرد تا تحریم.
بنابراین ما به انتخابات آزاد بعنوان یک هدفی که آینده را برای مان ترسیم می کند، فرصت مبارزه سیاسی برایمان ایجاد می کند و درمان اختلافات مان و محملی است برای اینکه نهادهای مدنی را تقویت کنیم به آن می نگریم. اینطور نیست که بنشینیم شرایط را برای مان آماده کنند تا بعد به صحنه بیاییم، بر این باوریم که باید شرایط را بوجود بیاوریم همانطور که ایرانویچ از فعالان انقلاب نارنجی اوکراین می گفت وقتی ما می خواستیم کاندیدای مان را به صحنه بیاوریم باور نمی کردیم بیش از چند درصد رای داشته باشیم ولی وقتی مبارزه را شروع کردیم به موفقیت های پی در پی دست یافتیم تا جایی که توانستیم میلوسویچ را از قدرت پایین بکشیم.
درست ولی برای اینکه بتوان تاثیرگذار بود باید قدرت بسیج عمومی داشت. بدون بسیج عمومی و بدون ایجاد قدرت مردمی، چطور می توان بر مهندسی انتخابات چیره شد؟ آیا در فضای سیاست زده جامعه ایران که اشتیاق زیادی برای مبارزه سیاسی دیده نمی شود چنین امکانی را در نیروهای سیاسی می بینید که بتوانند قدرت مردم را به صحنه بیاورند؟
در مبارزه مدنی همیشه اینطور نیست که شما نیازمند لشکرکشی خیابانی باشی. به مبارزات دانشگاهیان در آرژانتین نگاه کنید. مبارزات در آرژانتین توسط الیت آغاز شد. تعدادی دانشجو با برگزاری تجمع های برق آسا در اقصی نقاط شهر، مبارزه را شروع کردند و رفته رفته توانستند بر قدرت سرکوب وحشیانه حکومت غلبه کنند. مهم این است که بتوان به مردم امید داد. تجربه نشان داده که مبارزات مدنی حداکثر با سه درصد جمعیت توانسته موفق شود. یعنی یک عده باید بر ترس شان غلبه کنند و از فعالیت های کوچک مبارزه را بنیان نهند، آنگاه با آگاهی بخشی از اقدامات شان می توانند مردم بیشتری را به مبارزه فرابخوانند. این افراد در آستانه انتخابات باید بتوانند با ایجاد دیالوگ دموکراتیک، نهادهای مدنی را احیا کنند. در شرایطی که حکومت سعی می کند تمام این نهادها را یا از بین ببرد یا در خدمت بگیرید این وظیفه نیروهای سیاسی است که کمک کنند نهادهای مدنی در برابر حکومت قد علم کنند. نباید اجازه دهند در انتخابات نهادهای مدنی هم حکومت شورای نگهبان درست کند و کاندیداهای دست نشانده را به رای اعضای این سازمانها بسپارد. حفظ استقلال نهادهای مدنی از حکومت و تلاش برای برگزاری انتخابات آن بصورت آزاد و سالم، رمز موفقیت برای تحقق انتخابات آزاد در حوزه های سیاسی است.
نکته دیگر اینکه علاوه بر کار فرهنگی و دیالوگ دموکراتیک، مردم باید یاد بگیرند که نباید هر چهار سال منتظر یک انتخابات باشند بلکه باید با انتخابی کردن نهادهای مدنی و تکرار آن در طول سال، فضای جامعه را انتخاباتی نگه دارند. هر روز در گوشه ای از جامعه و در صنفی خاص می توان یک انتخابات داشت، باید اینگونه انتخابات را جدی گرفت.
چه جریانی می تواند این فضا را ایجاد و حفظ کند؟
فعالین جامعه مدنی که در این سالها هزینه مبارزه را هم داده اند، زندان رفته اند و زجر مبارزه را تحمل کرده اند باید به انتخابات نهادهای مدنی به چشم یک استراتژی نگاه کنند. نباید برای مثال انجمن معلمان مقهور حاکمیت شود باید از آنها حمایت کرد تا بتوانند آزادانه انتخابات برگزار کنند و هیات مدیره کانون شان را خودشان انتخاب کنند. این کار نیاز به فداکاری دارد و ما چنین نیروههایی در داخل کشور داریم که هزینه داده اند و می دهند و ابایی از این کار ندارند. اینها باید موقعیت شان را حفظ کنند.
خیلی از نیروهای اجتماعی مثل فعالان کارگری، شاید با متدهای فعالیت صنفی و مدنی آشنا نباشند با این اطلاعات در اختیارشان قرار بگیرد تا بتوانند مطالبات شان را محقق کنند. فعالین سیاسی می توانند این اطلاعات و آموزش ها را در اختیار این نیروها قرار دهند.
با همه این توضیحات باز این پرسش مطرح است که در انتخابات پیش رو باید به نامزدان حداقلی که شانس عبور از فیلتر شورای نگهبان را دارند بسنده کرد و از آنها حمایت کرد یا باید نامزدان واقعی و همخوان با مطالبات سیاسی نیروهای دموکراسی خواه فارغ از اینکه شورای نگهبان آنها را تایید می کند یا نه، به میدان آمد؟
برخلاف اصلاح طلبان که مدام تاکید می کنند که باید ظرفیت های مغفول مانده قانون اساسی را احیا کرد، معتقدم قانون اساسی ظرفیتی برای حل مشکلات موجود ندارد، بلکه خود مشکل دموکراسی در این کشور است لذا بعنوان کسیکه خواهان تغییر قانون اساسی هستم و حتی معتقدم باید روزی در این کشور رفراندوم برگزار شود ولی معتقدم هیچ اشکالی ندارد که در انتخابات پیش رو نامزدان خودمان را داشته باشیم و برای عبور دادن شان از فیلتر شورای نگهبان تلاش کنیم. اصلاح طلبان ممکن است مخالف باشند ولی من با قاطعیت می گویم حضور نیروهای تحول خواه در میدان حتی شرایط را برای اصلاح طلبان هموار تر می کند. تجربه جنبش سبز هم نشان داد وقتی تحول خواهان به میدان آمدند نیروی بیشتری آزاد شد و اثر گذاری بیشتری به همراه داشت. اگر ما با نیروهای تحول خواه وارد میدان شویم تعداد بیشتری از نیروهای اصلاح طلب شانس حضور در قدرت و اثر گذاری در حاکمیت را پیدا می کنند. اگر ما بتوانیم کاندیدایی که شعارش تغییر قانون اساسی است را از فیلتر شورای نگهبان عبور دهیم آنگاه می توان امید داشت که انسجام بیشتری برای تحول سیاسی ایجاد کنیم.
امکان رقابت سیاسی برای نیروهای تحول خواه چقدر واقع بینانه می تواند باشد؟ در شرایطی که وجود نیروهای تحول خواه حتی در فضای مطبوعات و احزاب تحمل نمی شود شما فکر می کنید شانسی برای عبور دادن آنها از فیلتر شورای نگهبان وجود دارد؟
حتما این شانس وجود دارد. این بستگی به فشار اجتماعی ای است که وارد می کنید. اگر نیروی اجتماعی لازم پشت یک نامزد قرار گیرد شک نکنید که شورای نگهبان عقب نشینی خواهد کرد. هیچ حکومت دیکتاتوری ای نمی تواند در برابر قدرت مردم بایستد باید بتوان این نیرو را ایجاد کرد. همیشه ما با شورای نگهبان مواجه نیستیم یعنی می توان فعالیت را از جاهایی که شورای نگهبان نقشی ندارد یا ممانعتی ایجاد نمی کند شروع کرد. شاید در این انتخابات مجبور باشیم از نیروهایی حمایت کنیم که نسبت کمی با ما دارند ولی خود این فرصت مغتنم است که مجلسی نزدیکتر به دیدگاههایمان تشکیل دهیم. درسیاست دوستی و دشمنی پایدار نیست. امروز شاید مجبور باشیم از کاندیداهایی حمایت کنیم که کاملا مطلوب ما نیستند ولی در قیاس با دیگران، قرابت بیشتری با گفتمان دموکراسی خواهی دارند.
انتخابات و نحوه مشارکت در آن یک فرمول از پیش تعیین شده ندارد، بسته به شرایطی که ایجاد می شود باید آمادگی بهره برداری داشت. آنچه مسلم است اینکه ما استراتژی گردن کج کردن در انتخابات آنگونه که خاتمی در پاره ای از مواقع اتخاذ کرده را قبول نداریم و سهم خواهی نمی کنیم بلکه معتقدیم باید راه خودمان را در انتخابات باز کنیم و کاندیداهای خودمان را حمایت کنیم، حال ممکن است این راه با مسیر اصلاح طلبان تلاقی کند و از کاندیداهای آنها حمایت کنیم.
یک پرسش مهم که اینجا مطرح است اینکه چگونه می توان کاندیداها و نمایندگان را پاسخگو کرد؟ صرف حمایت از آنها و کسب کرسی پارلمانی بدون پاسخگو کردن آنها به نظر نمی رسد اهداف انتخابات آزاد را محقق کند. برای پاسخگو کردن آنها از چه تاکتیکی می توان بهره جست؟
این خیلی موضوع مهمی است که به آن اشاره کردید. انتخابات فرصت مهمی است برای پاسخگو کردن قدرت. مهم این است که ما از مرحله شروع تبلغات، کاندیداها را برای گرفتن وعده استیفای حقوق مدنی و سیاسی شهروندان به چالش بکشیم. تمام وعده های انتخاباتی آنها در بعد ملی و منطقه ای را یادداشت کنیم و از فردای انتخابات عملکرد آنها را زیر ذره بین بگذاریم و آنها را مورد پرسشگری قرار دهیم. پس مشارکت فعال در کمپین انتخاباتی نامزدان به منظور ثبت وعده های انتخاباتی و استمرار در پرسشگری راه پاسخگو کردن نمایندگان است. اگر این مهم در این مجلس انجام می شد امروز نمایندگان جرات نمی کردند مهمترین طرح سیاست خارجی کشور را در بیست دقیقه و تنها به فرمان یک نفر بدون مذاکره پارلمانی تصویب کنند. نمایندگان مجلس امروز باید جواب دهند که چرا اجاره دادند یک نفر حق تمام مردم را تضییع و اجازه ندهد موافقان و مخالفان پیشنهاد هایشان را در خصوص برجام در مجلس مطرح کنند. اگر اینها نماینده واقعی مردم بودند چنین اتفاقی در مجلس رخ نمی داد. اگر اینها نماینده واقعی مردم بودند یک نفر به خود اجازه نمی داد که به جای همه آنها تصمیم بگیرد. وقتی مجلس فرمایشی است طبیعی است که پاسخگویی هم وجود ندارد چراکه مجلس از اتاق فرمان کنترل می شود. بنابراین حتی اگر کاندیداها، کاندیدای واقعی نباشند فعالان جامعه مدنی باید از همان آغاز فعالیت انتخاباتی، آنها را تحت نظر بگیرند و بطور مداوم آنها را مورد پرسشگری قرار دهند.